پاسخ اجمالی:
ظلم و ستم در دوران بنی امیه بیداد می کرد و با روی کار آمدن یزید به اوج خود رسیده بود؛ لذا امام حسین(ع) در نامه ای به مردم کوفه، با استناد به فرمایش پیامبر اسلام(ص) عدم جواز سکوت در برابر ظلم ظالمان و جائران، را یکی از اهداف قیام خود معرفی مى کند، تا همه جهانیان بدانند حکومت یزید، حکومت پیامبر(ص) نیست.
پاسخ تفصیلی:
امام حسین(علیه السلام) در نامه اى به مردم کوفه، یکى از اهدافش را جلوگیرى از ظلم و ستم ظالمان و اجراى عدالت بیان مى کند و مى فرماید: «امّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) قَدْ قالَ فِی حَیاتِهِ: مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِ اللهِ بِالاِْثْمِ وَالْعُدْوانِ، ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْل وَلابِفِعْل، کانَ حَقِیقاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛ (بى شک مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در زمان حیاتش فرمود: هر کس حاکم ظالمى را مشاهده کند که [در اثر ظلم و جور] محرّمات الهى را حلال شمرده و عهد و پیمان هاى الهى را شکسته و با سنّت و سیره رسول خدا مخالفت کرده و در میان بندگان خدا با گناه و دشمنى عمل مى کند و در مقابل چنین حاکم ستمگرى هیچ گونه عکس العمل گفتارى یا رفتارى از خود بروز ندهد، خداوند چنین انسانى را در جایگاه همان ظالم ستمگر داخل مى کند و سرنوشت هر دو یکى است).(1)
امام حسین(علیه السلام) در این نامه که ظاهراً خطاب به مردم کوفه، امّا در حقیقت مخاطب آن همه انسان هاى آزاده جهان است پیام رسول الله(صلى الله علیه وآله) را در مبارزه با ظلم و ستم و بى عدالتى بیان مى کند، و ضمن اعلان هدف قیامش، همه را به همکارى در مبارزه با تبعیض هاى نامشروع و ظلم و ستم هاى آشکار و گسترده بنی امیّه دعوت می کند. این تبعیض ها از زمان خلیفه سوم شروع شد، که یک نمونه آن فرق گذاشتن بین عرب و عجم بود. در آن زمان، عرب را به صرف عرب بودن - نه به خاطر ایمان بیشتر و تقواى فزونتر - بر غیر عرب ترجیح مى دادند، والبتّه سنگ زیربناى آن در عصر خلیفه دوم گذاشته شد. در حالى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرموده بود: «لا فَضْلَ لِعَرِبِىٍّ عَلى عَجَمِىٍّ وَلا لِعَجَمِىٍّ عَلى عَرَبِىٍّ وَلا لاَِسْوَدَ عَلى اَحْمَرَ وَلا لاَِحْمَرَ عَلى اَسْوَدَ اِلاَّ بِالتَّقْوى»؛ (نه عرب بر غیر عرب برترى دارد و نه غیر عرب بر عرب، نه سیاه پوست بر سرخپوست و نه سرخپوست بر سیاهپوست، مگر به تقواى الهى).(2)
ظلم و ستم روز به روز بیشتر مى شد تا زمانى که خلیفه سوم قدرت را در دست گرفت و در عصر او به اوج خود رسید. بیت المال به دست افراد خاصّى از بنى امیّه افتاد، پست ها و مقام ها بدون صلاحیّت و شایستگى در میان بنى امیّه تقسیم شد(3) و همین مظالم سبب شورش و انقلاب مردم بر ضدّ دستگاه خلافت گردید.
اهل سنّت مدّعى اند: «عوامل خارج از مدینه دست به شورش و انقلاب زدند» به فرض که این سخن صحیح باشد، امّا چرا مردم مدینه مخصوصاً مهاجران و انصار در برابر این ماجرا سکوت کردند و از دستگاه خلافت دفاع نکردند. معلوم مى شود که آنها هم دل خوشى از حکومت نداشتند. حضرت على(علیه السلام) بارها با عثمان تماس گرفت، و وى را نصیحت کرد، و او را از پیامدهاى خطرناکى که کارهایش در پى داشت آگاه کرد. امّا عثمان به نصایح حضرت توجّهى نکرد و همچنان به راه خود ادامه داد و شد آنچه که نباید مى شد.
در عصر معاویه اوضاع بدتر شد. هیچ کس نمى تواند انکار کند که معاویه براى خریدن افراد ضعیف الایمان و پراکندن اصحاب رسول الله(صلى الله علیه وآله) از اطراف جانشین بر حق و بلافصلش على(علیه السلام) چه پول هاى هنگفتى که هزینه نکرد! آیا ظلمى بالاتر از این تصوّر مى شود که از بیت المال مسلمین پول هاى هنگفتى به جاعلان حدیث پرداخت شود تا بر ضدّ دومین شخصیّت جهان اسلام، حضرت على(علیه السلام)، و به نفع مهم ترین دشمنان اسلام یعنى بنى امیّه حدیث بسازند؟! (4)
جالب اینکه وقتى با برادران اهل سنّت در مورد جنایت هاى مختلف معاویه و یزید و دیگر ظالمان بنى امیّه سخن گفته مى شود با این جمله که: «آنها مجتهد بوده و مطابق فتواى خود عمل کرده اند، و مجتهد نیز ممکن است اشتباه کند!» تمام جنایات آنها را توجیه مى کنند. امّا براستى آیا مى توان با چنین توجیه مضحکى چنان جنایات وسیع و گسترده و کم سابقه اى را توجیه کرد؟ آیا عقلاى جهان چنین توجیهاتى را مى پذیرند؟
با مرگ معاویه و روى کارآمدن یزید ظلم و بى عدالتى ها از آن هم فراتر رفت و به حدّ اعلا رسید(5) و از این رو امام حسین(علیه السلام) با استناد به فرمایش پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مبنى بر عدم جواز سکوت در برابر ظلم ظالمان و جائران، قیام مى کند و این انقلاب را تا مرز شهادت ادامه مى دهد، تا همه جهانیان بدانند حکومت یزید حکومت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیست. تازه مسلمانانى که تعداد آنها در گوشه و کنار جهان رو به افزایش بود بفهمند اسلام حقیقى چیزى نیست که بنى امیّه و یزید آن را ترویج مى کنند و این کار امام حسین(علیه السلام) بسیار مهم و با ارزش بود.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.